تنهایی های حوا



فردا دادگاه اعسار ادمه بابت پرداخت مهریه قبل ازاینکه من درخواست مهریه کنم رفته دادخواست اعسار داده

اقای وکیل برام لایحه نوشت فرستاد رو وات ساپ رفتم پیرینت گرفتم فردا میبرم میذارم روی پرونده 

نمیدونم چرا حس میکنم فردا ازاسترس نمیتونم از خودم دفاع کنم دعام کنین بتونم حرف بزنم وحرفام یادم نره 

همسایه طبقه اول با همون دوست ادم که من همش بهش میگفتم تو جای برادرمی همون که زنگ زده بود به زنیکه دوست دخترادم وبهش برگشته بود همونو میگم این دونفر شاهد فردای ادمند 

گذر زمان ادمها رو به ما نشون میده 

وکیل گفت دلیل خاصی برای اثبات حرفات نداری ولی تلاشتو بکن که قاضی متوجه صداقت گفتارت بشه خودشم تلاششو کرده که توی لایحه به قاضی بفهمونه ادم دروغگو هست از قاضی خواسته گردش حساب ودسته چکهای ادم رو بگیره دعا کنین دادگاه خوب پیش بره دعا کنین بتونم حرفامو بزنم 

استرس دارم محتاج دعای تک تکتونم 




اخرشب  دیدم انگار یه جاهایی ازلایحه تغییر پیدا کنه بهتره  وکیل جواب تلفنمو نداد منم براش پیام دادم صبح اول وقت خودش زنگ زد وگفت ادبیاتش باید عوض بشه تازه صبح رفتم کافی نت تا لایحه رو دوباره عوض کنم رفتم دادگاه نوبتمون ۱۰:۳۰بود ولی ۱۲نوبتمون شد بگذریم که چه کسایی تو دادگاه بودند وشاهد دعواها وبحثاشون بودم واسترسم بدتر شد

ولی خوبیش این بود اقای همسایه درنبود ادم بهم توضیح داد که من فقط اومدم بگم شغل ادم چیه وگرنه از داراییش خبر ندارم وقسم هم نمیخورم وازم حلالیت طلبید بعد هم همسایه و همون دوست ادم فقط داشتند باادم حرف میزدند ودعواش میکردند که زشته بیایید اشتی کنید برید سر زندگیتون بعدهم دوست ادم رفته بود با بابا دم در دادگاه حرف زده بود حالا شب قبل به دلایلی بچه رو داده بودیم به ادم بچه رو برداشته بود اورده بود دادگاه

بچه هم شاهد همه ی حرفها بود وقتی منو دید دستمو گرفت بوس کرد ازاونموقع تاحالا هم الکی جیغ میزنه وگریه میکنه الهی براش بمیرم

بعد جلسه هم اون اقای همسایه  باز بامن وبابا حرف زد منکه اصلا به دوست ادم تو دادگاه نگاه هم نکردم 

این دادگاه خانواده فقط هرکسی که اسمش توی دادخواست هم میاد بقیه رو راه نمیدند بابا مجبور بود با بچه دم در منتظر باشه الهی بگردم بچه ام خیلی مظلوم شده بود 

توی جلسه تمام حرفامو که وکیل گفته بود رو یادداشت کرده بودم که جرات کنم بگم به جز یکیش که البته مهم هم بود بقیه رو گفتم قاضی هم هی ادم‌رو گیج میکرد تااینکه ادم یه اقرارهایی اون وسط کرد البته میگفت داشتمشون فروختمشون 

مثلا مغازه رو میگفت با پول ارث بابام خریدم وبعد که فسخش کردم ۳۰درصد پولشو کم کردند ازم یعنی من فقط جوری خندیدم که قاضی ببینه خودشم لجش گرفته‌بود گفتم باقالی که نخریده رفته مغازه‌خرید بعد چند سال رو قیمت مغازه اومده بی ارزش که نشده که ۳۰درصدشو کم کنند اخر بار قاضی گفت خب پولشو چیکارکردی

ادم هم گفت خوردمش 

دوباره خندیدم گفتم کسی که پنجاه میلیون خرجش میشه بذارید من قباله بهش بدم انگار خیلی محتاجه قاضی هم خندید وبا اشاره به ادم میگفت بفرما جوابشو بده

سر هرچیزی همینطوری میکرد اخرسر قاضی دستور داد استعلام کنند ازاتحادیه اشون وتحقیق محلی 

اینکه میگم یادم رفت بگم اینکه بگم گردش حساب های ادم رو بگیرند البته تو لایحه نوشته بودم امیدوارم تو لایحه بخونندش ودستورشو بدند البته اگه خیلی خوش شانس باشم 

وبعد ختم جلسه که یوهو ادم گفت پس شاهدهام قاضی هم باعصبانیت گفت تو شاهد لازم نداری که هی ادم چونه میزد وقاضی میگفت تو وضعت روشنه استعلام میگیریم نیاز به شاهد نداری 

خیلی باحاله این ادم ،از یه طرف ته دلش میخواد من اشتی کنم ازاون طرف میخواد غرورش خرد نشه ومن برم معذرت خواهی ازش خجالت هم نمیکشه توی دادگاه هم چندتا فحش ابدار بهم داد که قاضی بهش گفت دعواتو ببربیرون حوصلتو ندارم خخخخ

وقتی شاهداش با بابا حرف میزدند با دست پس میزده با پا پیش میکشیده بابا هم گفته من مشکلی ندارم دخترم بیاد سر زندگیش فقط بزرگتراش بیاند امضا بدند ضمانت کنند که این دیگه کاراشو تکرار نمیکنه حق طلاق روهم به حوا بده از طرفی هم قبول کنه قسطی  قباله دخترمو بده بیاد حوا رو ببره سر زندگیش 


اینم از روز دادگاه 

بعد دادگاه هم که فورا با پسری رفتیم محلات تا اعصابم راحت بشه چندروز بود یا سرگیجه داشتم یا سردرد الان یکم بهترم




ازوقتی دادگاه اعسار مهریه تمام شد رفتم محلات چندروز بعدش ازدادگاه زنگ زدند که بیا نامه های استعلام رو بگیر خودت برو دنبالش تا کارت زودتر حل بشه
دوشنبه رفتم دنبالش از ۸صبح تا ۱۱کار گرفتن نامه ها تو دادگاه طول کشید
بعدم رفتم اتحادیه صنف شغل ادم که با هزارتا دردسر تونستم جواب نامه رو بگیرم اولش که رییسشون خیلی بد برخورد کرد با یه جبهه گیری خفن ،هنوز قضیه رو نمیدونست میگفت ما باید جواب نامه رو بدیم به خانم . یعنی همون مادر ادم اخه پروانه مغازه بنامه مادر هست منم یک ساعت طول کشید تا بهش بفهونم من شاکی ام من باید جواب نامه رو ببرم واین بشر مگه قبول میکرد همچین هم هی مادر شهید مادر شهید میکرد منم اشکم دراومد گفتم اگه مادر شهید هست مادر ادم هم هست که همچین کارهایی رو میکنه دیگه یواش یواش نرم شد تا ساعت ۲هم اونجا دستم بند بود فرداش هم رفتم سه تا بانک سر زدم برای گردش حساب گرفتن از حسابهای ادم
اینقدر بدم میاد که برای یه کار انجام دادن هزارتا فضولی میکنند تو زندگی ادم
اخرین جایی که اونروز رفتم قرض الحسنه ای بود که ادم خیلی باهاش کار میکرد
اینو بگم که قانون دادگاه اینه از لحظه ای که مرد تقاضای اعسار میده دارایی  یک سال قبلش رو بررسی میکنند
که به حول وقوه ی الهی حسابهای ادم‌نصف سال۹۷ازطرف ثبت اسناد بسته بود ودوتا بانکهاش اصلا به درد نخورد
ولی از اونجایی که خدا همه درها رو به روی من نبسته همون حساب قرض الحسنه اش خیلی به درد خورد چون اونموقع که تاکسی رو فروختم بی اجازه من رفته بود چکها رو خوابونده بود سر حساب خودش این باعث شد الان گردش حسابش بره بالا اینم نتیجه طمع خودش بود که به درد من خورد
بعدش هم رفتم کلانتری محل همونجا که برای ضرب وشتم هم شکایت کرده بودم وتحقیق کردند
برای اینکه ثابت بشه ادم دروغ گفته که کارگر مامانشه قاضی نوشته بود تحقیق محلی انجام بدند
رییس کلانتری گفت برید وساعت۲بیایید مامور ببرید برای تحقیق
اونم خوشبختانه ودر عین ناباوری من چندتا از همسایه ها گفته بودند که مغازه ماله ادم وبرادرهاشه و۲۰ساله که اونجا کارمیکنند وباهم شریکند
روز بعد رفتیم دادگستری زرین شهر یه نامه نیابت داشتیم بخاطر همون مغازه پیش خرید شده ادم توی فولادشهر که زیر نظر زرین شهر بود
با دردسر از شعبه خانواده اش نامه استعلام از املاکی رو گرفتم به طرف زنگ زدم که گفت مغازه رو خریده از ادم وبعد یوهو فهمید قضیه چیه گفت من که الان نیستم تاشب هم نمیام برو فردا بیا
دیگه هرچی تماس گرفتم برنداشت
فرداش دوباره رفتیم فولادشهر واملاکیه تا ساعت۱۱:۳۰نیومد حالا دادگاه تا ۱بیشتر باز نبود چون پنجشنبه بود
وقتی املاکیه اومد یوهو گفت من خبر ندارم واصلا ادم نمیشناسمو برید از شرکا بپرسید حالا خودش مدیر عامل مجتمع تجاری بودا مثل چی داشت دروغ میگفت دلم میخواست تیکه تیکه اش کنم
به شرکا نامحترمشم زنگ زدم‌به خصوص همونی که هربار برای قسطها زنگ میزد همونی که پای معامله هم امضاش بود مثل یه سگ‌کثیف خودشو به ندونستن زد انگار یا ادم باشون هماهنگ شده بود یا واقعا ریگی به کفششون هست  برگشتم زرین شهر که گفتند قاضی رفته
شنبه هم دادگاه اعسار از دیه بود
صبحش رفتم دادگاه اعسار مهریه هرچی نامه استعلام داشتم بردم میخواستم یه کپی از استعلامها روببرم دادگاه اعساراز دیه که قاضی گفت بگو اونها ازما استعلام بگیرند دوباره یه نامه مجددهم برای صنف داد چون جواب رو کامل نداده بود
از دادگاه اعسارازدیه بگم که قاضیش معلوم نبود چش بود
ادم حسابی زبون دراورده بود میگفت این زن ودوتا بچه رو دارم نفقه میدم ودرامدم ۱۴۰۰هست واز کجا ببارم بدم
منم لایحه نوشته بودم داده بودم به قاضی
قاضی هیچیراز من نپرسید
شاهدهای ادم هم همون همسایه ودوست ادم بودند دوستش کهذبه عمد نیومده بود اینو بعد دادگاه فهمیدم پایین دادگاه بوده هرچی ادم بهش زنگ میزد میگفت الان میام ولی نیومده بود
همسایشونم که اصلا کارت ملی نیاورده بود واگه من رضایت نمیدادم قاضی شهادتشو قبول نمیکرد
قاضی ازش پرسید که ادم چکار میکنه وچقدر درامدشه
اونم گفت من میدونم تو فلان مغازه کار میکنه خودش گفته درامدش همین قدره ولی من نرفتم بپرسم درامدش چقدره .قاضی گفت قسم بخور گفت من قسم نمیخورم و با خود ادم هم طی کردم که قسم نمیخورم
ادم هم عصبی بود که چرا دوستش نیومده
به قاضی گفتم من نباید دفاع کنم از خودم
گفت منکه بیکار نیستم وقت ندارم که به حرفات گوش کنم تو لایحه نوشتی دیگه همونو میخونم دیگه بعدم یوهو گفت تو اگه زن زندگی بودی با دوتا بچه تو دادگاه نمیگشتی
منو بگو بقدری ناراحت شدم که نگو حالم تا دوروز ازاین حرف بد بود
بهش گفتم من یه یچه دارم اون یکی بچه مال من نیست ماله زن قبلیشه بعدم این درخواست طلاق داده ادم هم میگفت دروغ میگه وخلاصه قاضی منو از اتاق بیرون کرد گفت برو
ادم هم داشت چونه میزد که دوستش بیاد شهادت بده
رفتیم پایین دوست ادم یه گوشه ایستاده بود تا‌مارو دید هول شد به حالت دو اومد سمت دادگاه
ادم هم اومد بهش توپید اونم گفت الان رسیدم ودیر شد وخلاصه بهونه میاورد ادم برگشت بهم گفت که من دارایی دارم اره حالیتون میکنم براتون دارم و. شروع کرد به توهین کردن
بهش گفتم دهنتو ببند برای این توهینها باید جواب پس بدی که بابا زورکی منو برد توی ماشین
بعد هم برگشته بود سمت اونها وبه دوستش گفته بود پس قرار بود برای اشتی قدم برداری اینکارا چیه توهین کردنها چیه گفت وقتی ادم نمیخواد من چیکار کنم بعدم گفته بود چرا دخترت اومده شکایت ادم قسم میخوره که دست هم بهش نزده ومن اگه برای یه هول دادن زنم میرفت شکایت سرشو میبریدم
بابا گفته بود مگه زدن دیگه به چی میگند بعدم اینم بره سر زنشو ببره توهین کردنهاش ماله چیه
نمیدونم دقیقا بابا براچی این حرفو زده بهش
بعدم که اومدیم خونه من از دوست ادم خیلی عصبی بودم تا بابا رفت کار من به دوست ادم زنگ زدم وسنگامو باش واکندم که البته از موضعش کوتاه نمیومد ومیگفت نباید برای یه زدن شکایت میکردی وشما تویه خونه زندگی میکردین وزشت بود وبعدم میگفت ادم درامدش کمه از کجا بیاره این پولها خوردن نداره زشتهذبرای این چیزا دستشو‌پیش من دراز کنه
منم گفتم چطور غلط اضافی که میکرد من زنش نبودم زشت نبود چطور اونموقع که منو میزد زشت نبود این که دفعه اولش نیست دفعه های پیش بخشیدم الان نمیبخشم حق شرعیمه تو قران هم نگفته موقع زدن اگه زن وشوهر بودن اشکالی نداره  و.
اما اخرش یه نفهمی عجیبی قاطیه حرفاش بود
تهش دید از زبون من برنمیاد گفت من میگم زشته شما میگین دفعه اولش نبوده هم من حق دارم هم شما وخداحافظ
انگار حق اون برای من اهمیت داره
بماند که تواین زنگ زدن مامان از طبقه بالا فالگوش ایستاده بود وشری شد که نگو از همون شر هم خیلی اذیت شدم حال روحیم بهم ریخته حسابی
روز بعدش رفتیم دوباره زرین شهر که به قاضی گفتم چی شده اولش گفت خوب ماکه نمیتونیم طرفو مجبور کنیم به کاری اینقدر لجم گرفت قاضیش درست شبیه ماست وخیار بود حال نداشت حرف بزنه
بعدش دفتردارش گفت برات وقت رسیدگی زده ادرس املاکیه رو بنویس تو لایحه ات وبرداربیار تا نوبت بزنم هردوتاییتونو بعدا میخواند
که اومدم اصفهان دیروز جوابش اومد که تصمیم نهایی صادر شده وبرگردونده شده دادگاه اصفهان همین یعنی حتی اون جلسه رسیدگی منظورش نوشتن همین یه خط بوده
دیروز رفتم صنف شغل ادم ونامه رو دادم اونجام الکی باید دوندگی کنی بازرسشون تلفنشو دادگفت نامه باید بره کارگروه تا جواب بدیم زنگ بزن هروقت اماده شد بیا بگیر این شد که من دست خالی فعلا برگشتم
خسته ام ازتمام مردهای دنیا خسته ام از نفهمیشون اگه زن ناقص العقله به نظرم مرد اصلا عقل نداره
راستی بخاطر فحشهای ادم تو دادگاه اعسار از مهریه وقتی از محلات برگشتیم بچه رو رفتم دادم به ادم گفتم یه مدت پیشت باشه که یکم ترسیده بود‌وهی به بابا گفته بود چرا وزنگ زده بود که علت رو از من بپرسه ویعنی میخواست منو بترسونه میگفت بیا دادگاه بنویس که بچه ماله منه
بگذریم از بحثهای الکیمون اخرش بچه رو از یکشنبه تا جمعه نگه داشته بود
بعدا فهمیدم غذا میخریده میبرده خونه مادر تا بچه اونجا بمونه فقط شبها میبردتش خونه بیخود نیست مادر تحمل کرده بچه رو
فقط دلم میخواست بچه یکماهی بمونه که بابا نگذاشت
خیلی بهم سخت گذشت ولی داشتم رو خودم کار میکردم که دلسوزیهای مامان وبابا زد خرابش کرد
دیروز هم طلبکاریم از نفقه رو روی کاغذ نوشتم دادم به برادرم که باتلگرام برای ادم ارسال کنه وبهش گفته بود اگه ندی دوباره میریم اجراییه میگیریم
راستی یادم رفت بگم ازروز قبل دادگاه اعسار از دیه ادم هی پیام میداد که بیا رضایت بده تا برای پسری هم کفش بخرم هم ماشین شارژی میگفت کاری برای پسری میکنم که تو خواب هم نبینی
انگار خر گیر اورده هرکاری برای پسرش میخواد بکنه وظیفشه تازه مگه پول دیه رو خودم نمیتونم خرج بچه ام بکنم که اون بیاد این کارو بامنت بکنه





رفتم اتحادیه جوابمو نمیدادند گفتم اینقدر میشینم تا رییستون بیاد بعداز ده روز جواب منو نمیدیددقیقا ساعت۱ظهر رییسشون اومد
ولی
کارم رفت تا شنبه
دلم گرفته
عجب نحسی افتاده توکار
جواب نامه رونوشتندمیخواستند پیرینت بگیرند نشد
اینها ازترس اداره مالیات حداقل رومینویسند برگشتند نوشتند درامد مغازه ۲میلیون تومنه دلم میخواد زار بزنما
قشنگ گفت من چیزی نمیتونم بنویسم که فردا دارایی بهمون گیر بده  خدا لعنتشون کنه
ازترس دارایی درامد واقعی رو نمینویسند اون املاکیه هم شاید برای دارایی جواب نامه رو نداده

تازه اخرش همین رییس اتحادیه گفت میخوای دخالت کنم اشتیتون بدم 

بابا اینام میخواند برند مسافرت نمیخوام باهاشون برم چون میدونم بهم خوش نمیگذره تا هزینه اشم هست که نمیتونم بدم اینها هم گیر دادند یا بیا یابرو خونه داداشت
یعنی نمیذارند دوروز تو خونه تنها باشم انگار بچه ام



هربار باید یه چیز جدید برام اتفاق بیفته

بیخودی دلخوش کرده بودم 

بااینکه از چندتا وکیل سوال کردم قبلشم از قاضی سوال کرده بودم ولی انگار هنوز راهنمایی کردن تو مملکت ما یه معنی دیگه میده 

خیلیناراحتم نه بخاطر مالی که از دستم میره بخاطر ابروم بخاطر نیش وکنایه های اذم ومادر 

خدا لعنتشون کنه 

قضیه یه دونگ خونه بود که کارشناس نظر داده بود برای درست بودن قرارداد ش 

دیشب رایشو اومد ومن تمام امیدمو از دستدادم 

احتمالا بدونین که دارم چی میکشم 

رای به نفع ادم صادر شده حالا چرا 

چون ماله من هبه بوده از سوی ادم والان ادم پشیمون شده وبهش مرجوع میشه 

دقیقشو میخواین https://www.yasa.co/blog/what-is-the-hefty/ا ینجا رو بخونین متوجه میشین 

خدا لعنتشون کنه این دیگه چه قانونیه 

وکیله میگفت امیدی به اعتراض نیست 

مامان بابا رفتند مشهد منتظرم برگردند برم چندجا سوال کنم ببینم واقعا نمیشه اعتراض کرد 

درمورد اتحادیه ی کوفتی هم که بعد اون همه دوندگی نوشتند که کل درامد مغازه ی ادم ۲میلیون درامد داره ومن شوک زده ام

بعد اون همه برو بیا و‌جروبحث اقای رییس  که باهماهنگی همکارهاشون برای اینکه مشکلی از نظر دارایی پیش نیاد اینو نوشتند وقتی رفتم دادگاه اونجا به پیشنهاد قاضی روش اعتراض گذاشتم تا کارشناس, حقوق ادمو معلوم کنه که چشمم اب نمیخوره نمیدونم چرا به دلم افتاذه این قضیه مهریه هم به نفع ادم میشه وبا یه قسط بندی الکی طلاق منو میده 

تازه دوباره میخواستند یه استعلام دیگه بفرستند زرین شهر که گفتم دیگه نمیرم وگفتند پس خودمون میفرستیمش که احتمالا یکی دوماهی طول میکشه 

قاضی گفت اون حکم طلاق که سه ماهه بوده قابل تمدیده


از خدا خواستم دشمن به شادم نکنه ولی بااین یه دونگ خونه دشمن به شاد شدم حسابی مرتیکه پنج صبح زنگ زده رو گوشیه خونه ول هم نمیکرد نمیگه بچه خودش بدنش میلرزه منم گوشی رو برنمیداشتم احتمالا ازموفقیتش میخواست پرده برداری کنه




ازخدا خواستم ارومم کنه این آیه رو دیدم 


وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا

﴿۱۱۲طه﴾

 

 

(اما) آن کس که اعمال صالحی انجام دهد در حالی که مؤ من باشد نه از ظلمی می‏ترسد، و نه از نقصان حقش


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تاثیر افکار و عادتها بر زندگی واقعی Tim وبلاگ شخصی کمیته علمی کامپیوتر و فناوری اطلاعات آموزشکده فنی ابن حسام فایل پیک صندوقخونه آرشا صنعت مدرسه دخترانه سما لردگان سپتیک تانک پلی اتیلن BIOLY | مشاوره ، منابع ، نمونه سوالات المپیاد زیست شناسی